فصل یکم: آشنایی با مدل برش کیک
ماموریت من در زندگی اطمینان از این است که هر کارآفرینی در این دنیا به آنچه سزاوار است از شرکت خود دست یابد.
ما در جهانی زندگی می کنیم که در آن کارآفرینان و اعضای شرکتهای نوپا، غالبا به قدری مورد سو استفاده قرار میگیرند که بندرت متوجه آن هستیم. معاملات تخصیص سهام بد به شکل یک قانون تبدیل شده است و نه یک سری موارد استثنا. عدالت موضوعی است که بندرت تحقق مییابد. همه قصد برقراری عدالت را دارند اما در عمل، عدالت عملی نمیشود. برش کیک (معروف به صندوق گرانت) یک مدل تخصیص سهام است که به افراد امکان میدهد قصد منصف بودن خود را با تواناییشان برای اعمال واقعی آن هماهنگ کنند.
من این موضوع را با ارائه نمایی کلی از مدل برش کیک آغاز کرده و سپس به بررسی تفصیلی نحوه کارکرد آن میپردازم. وقتی مفهوم ایده را دریابید، خواهید فهمید که این روش خیلی معقول است، اما روش مرسومی نیست. همانطور که خواهید دید، روش مرسوم تخصیص سهام دارای نقصهای زیادی است. اما اگر شما هم اکنون در کشمکش تقسیم سهام در شرکت نوپای خود باشید، این موضوع را درک میکنید. زمانی که شما این کتاب را کامل خواندید، دقیقا میدانید که چگونه سهام شرکت خود را تقسیم کنید.
برش کیک یک فرایند صریح و روشن برای تقسیم پویا و ارگانیک سهام در مراحل اولیه یک کسب وکار نوپاست که اطمینان می دهد که تقسیم سهم به منصفانهترین حالت ممکن انجام شود. این روش برای شرکتهای نوپای خودگردان (bootstrapped startups) طراحی شده و تا قبل از نقطه سر به سر جریان نقدی یا اولین سرمایهگذاری عمده استفاده میشود.
این مدل یک مدل جهانی، مناسب برای همه شرکتها و خودتنظیم است که عدالت را حتی در صورت تغییر شرایط حفظ میکند. شرکتهای نوپا طی زمان تغییر میکنند. افراد میآیند و میروند؛ استراتژیها تغییر میکنند، پول (در صورت وجود) خرج میشود و هر روزه افراد کمک بیشتری به موفقیت شرکت میکنند. تنها موضوعی که درباره شرکتهای نوپا تغییر نمیکند این واقعیت است که آنها همیشه در حال تغییر هستند.
سهام در شرکت نوپا (سهام استارتآپها)
سهام در شرکتهای نوپا به این معنی است که مالک، حق امتیاز بخشی از پاداش شرکت (هر زمان که این پاداش تحقق یابد) را دارد. پاداش شرکت بخشی از سود آینده یا درآمدهای حاصل از یک فروش است. برش کیک مبتنی بر یک اصل ساده است: درصد سهم هر فرد از پاداش همیشه باید مساوی با درصد سهم او از میزان ریسکی باشد که برای دستیابی به آن پاداش کرده است.
زمانی که یک فرد در یک شرکت نوپا همکاری میکند و در ازای همکاری خود چیزی دریافت نمیکند، درواقع همکاری خود را به امید دستیابی به پاداش در آینده، ریسک کرده است. گرچه زمان و مقدار پاداش آینده مشخص نیست، میزان همکاریهایی که ریسک شدهاند، معلوم است. این مقدار معادل با ارزش متعارف بازار این همکاری هاست.
از آنجا که دانستن زمان و حتی تحقق یا عدم تحقق پاداش در آینده غیرممکن است، هرگز نمیتوانیم بفهمیم که افراد چه میزان از ریسک را برای دستیابی به پاداش باید بپذیرند. بنابراین، هر همکاری اساسا یک قمار روی آینده شرکت است و هیچ کس نمیداند این قمار چه زمانی به پایان میرسد.
بازی بلک جک
یک شرکت نوپا همانند یک بازی بلک جک است. شما و شریکتان هر کدام ۱ دلار و با هم روی یک دست شرط میبندید. هیچ راهی برای دانستن این موضوع وجود ندارد که آیا شما برنده میشوید یا خیر، یا مبلغی که برنده میشوید چه میزان خواهد بود چرا که دستهای مختلف مقداری متفاوت جایزه خواهند داشت. بعبارت دیگر، آینده غیر قابل دانستن است. تنها چیزی که معلوم است این است که شما و شریکتان مقدار یکسانی را پرداخت کرده و این مقدار با ریسک همراه است زیرا ممکن است آن را از دست بدهید.
اگر برنده شوید، باید مبلغ را بصورت ۵۰/۵۰ تقسیم کنید که کاملا منصفانه است زیرا هر دو مقدار برابری را پرداخت کردهاید.
اما، اگر در اواسط بازی اوضاع به سود شما بچرخد و احتمال برد شما بیشتر شود چطور؟ اگر معامله کننده دو آس را معامله کند چطور؟ شما انتظار این امر را ندارید و میخواهید که از فرصت جدید بهرهمند شوید و بنابراین تصمیم میگیرید که آسها را تقسیم کرده و شانس خود را با دریافت یک کارت بیشتر دوبرابر کنید. اگر درباره بازی بلک جک نمی دانید، تقسیم آسها به این معنی است که یک دست به دو دست تبدیل میشود و شانس دیگری اضافه میشود). متاسفانه، شریک شما دیگر پولی ندارد اما شما هنوز پول دارید. پس ۲ دلار بیشتر شرطبندی میکنید. باز هم هیچ راهی وجود ندارد که بفهمیم آیا برنده میشوید یا چقدر برنده خواهید شد. آنچه می دانید این است که شما ۳ دلار و شریک شما ۱ دلار شرط بندی کرده است.
آیا هنوز هم تقسیم ۵۰/۵۰ منصفانه بنظر میرسد؟ احتمالا نه. در این حالت، شما مستحق ۷۵ درصد از پاداش هستید زیرا ۷۵ درصد ریسک مربوط به شماست. ماهیت مدل برش کیک نیز بر همین اساس است.
اگر شما صرفا میزان شرطبندی افراد مختلف را حساب کنید، میتوانید دقیقا میزان سهم آن ها از پاداش را محاسبه کنید. به همین سادگی!
یک مدل پویا
مدل برش کیک یک مدل پویاست زیرا در طول زمان تغییر میکند. این امر به این علت است که هر روز، شرطبندیهای جدیدی روی زمان، هزینهها، تسهیلات، منابع و هر چیز دیگری که شرکت برای پیشرفت به آنها نیاز دارد انجام میشود. هوشیاری و پیگیری همه موارد گفته شده نیاز به اندکی نظم دارد اما خیلی مسالهی پیچیدهای نیست و در عین حال، مزایای آن بیشمار است.
زمانی که مدل برش کیک را پیاده میکنید، هر فرد به همراه خود شما، دقیقا چیزی که مستحق آن است را بدست میآورد. از زمانی که در یک شرکت نوپا که با مدل برش کیک کار میکند، شروع به کار میکنید، سهام خود را دریافت خواهید کرد. منافع شما کاملا با منافع دیگر اعضای تیم همسو میشود؛ بنابراین اگر تیم و کسبوکار را دوست داشته باشید می توانید مطمئن باشید که با پول، زمان، یا دیگر همکاری های شما بصورت کاملا منصفانه برخورد میشود. اگر تیم را دوست نداشته باشید، می توانید آن را ترک کرده و قوانین خاتمه همکاری را (که در ادامه ارائه شدهاند) در اینجا وارد کار میشوند و همه طرفین راضی و خوشحال هستند.
یک مدل ذهنی جدید برای تقسیم سهام
برش کیک نشانگر شیوهی جدیدی از تفکر دربارهی سهام است. این مدل، تفکر سنتی دربارهی تقسیم سهام را به چالش میکشد. زیرا تفکر سنتی، کارایی لازم را ندارد. افراد سعی میکنند که این مدلهای قدیمی را عملیتر کنند، اما این مدلها هرگز نتایج منصفانه را ارائه نمیدهند. در اینجا دلایل عدم کارایی این مدلها ارائه شده است:
مساله تقسیم سهام ثابت
بطور سنتی تقریبا هر شرکت نوپا از یک تقسیمبندی سهام ثابت یا ایستا که از پیش، مورد مذاکره قرار گرفته استفاده میکند. در تقسیمبندی ثابت، سهام به صورت یک سهم عمده و بر اساس همکاریهای بالقوه هر یک از شرکا، بین آنها تقسیم میشود. این امر مانند این است که به فردی، تمام حقوق یک سال او از روز اول کاری داده شود، به این دلیل که او به مدیر خود گفته که قصد دارد سخت کار کند. چنین کاری گرچه احمقانه بنظر میرسد، اما در واقعیت همواره در حال انجام است زیرا اغلب کارافرینان معتقدند که میتوانند آینده را پیشبینی کنند. در واقع، اگر این حس را نداشته باشند، اعتماد بنفس کافی برای راهاندازی یک شرکت در وهله اول را ندارند. خوشبینی و اعتماد به نفس مهم است، اما این صفات به افراد قدرت دیدن آینده را نمیدهد.
بنابراین، موسسان با بهترین نیت خود وارد توافقهای تقسیم سهام، بصورت ثابت، صرفا بر اساس پیشبینیهایشان از این معادله میشوند:
در صورت دانستن این اعداد، محاسبهی این درصد آسان است. برای مثال، اگر شما ۱۰،۰۰۰ دلار در شرکتی سرمایهگذاری کنید که دارای ارزش پس از سرمایهگذاری ۱۰۰،۰۰۰ دلار است، ۱۰ درصد به شما تعلق میگیرد:
این امر کاملا منصفانه است. شما درصدی را بدست اوردهاید که به همان میزان همکاری کردهاید. البته در اغلب موارد، ما این مقادیر را نمیدانیم زیرا همواره در حال تغییر هستند. بنابراین، افراد سعی میکنند این متغیرها را پیشبینی کنند یا تقریب بزنند یا حدس بزنند.
موسسان مجبور به پیش بینی ارزش همکاریهای آینده از سوی هر فرد (یعنی منفعت اقتصادی آن فرد برای شرکت) و مجبور به پیش بینی مجموع ارزش آینده شرکت هستند (زیرا ارزش فعلی احتمالی آن ۰ دلار است). هر دوی این پاسخها بدون شک مبتنی بر مجموعهی پیچیدهای از فرضیات، بدون ریشه در واقعیت است.
این اعداد در بهترین حالت حدسهایی بیاهمیت هستند. در بدترین حالت نیز، آرزوهایی خوش بینانه براساس شانس و اقبال هستند. یک تقسیمبندی ثابت و منصفانه ناممکن است. و اگر هم درست باشد، بدلیل تغییر همیشگی شرکتهای نوپا، روزی غلط میشود. بعلت پیچیدگی این بحث، بسیاری از موسسان کلا از آن اجتناب کرده و راه حل تقسیم برابر ۵۰/۵۰ یا ۲۵/۲۵/۲۵/۲۵ را پیش میگیرند.
تمام تقسیمها پویا هستند
دیر یا زود، تمامی تقسیمبندیها باید اصلاح شود. در مدلهای تقسیمبندی سنتی سهام، اغلب این اصلاحات بطور نادرست پس از منازعه بین هم بنیانگذاران ایجاد میشود. این اصلاحات صرفا تیم را برای درگیریهای دیگری آماده میکند که من آنرا مدل ثبات و نزاع مینامم.
چه چیز باید تغییر یابد؟
ممکن است برای شما سوال باشد که چه تغییر احتمالی منجر به چنین اختلافی میان همبنیانگذاران میشود. جواب این است: همه چیز! هر چیزی که فکر میکنید شما و شرکای شما از جنس زمان، پول، ایدهها، روابط، تسهیلات، منابع یا هر چیز دیگری برای رشد شرکت اختصاص دادهاید، احتمالا با آشکار شدن وضعیت شرکت متفاوت جلوه خواهد کرد. وقتی موضوعات تغییر میکنند، شما با دو واقعیت مواجه می شوید:
واقعیت احتمالی اول این است که سهم شما کمتر از میزانی است که مستحق آن هستید.
احتمالا این موضوع، مطلوب شما نیست. اگر شما کمتر از استحقاق خود دریافت کنید، به این معنی است که فردی وجود دارد که بیش از استحقاق خود دریافت کرده است و این به ضرر شما تمام شده است. هرچه این ضرر بیشتر باشد، احتمال اینکه شما سعی کنید که آن را از طریق استخدام یک وکیل گرانقیمت، جبران کنید بیشتر است (اگر بتوانید این هزینه را بدهید). این اتفاق همیشه روی میدهد (آیا فیلم فیسبوک را دیدهاید؟!)
حتی اگر شما با این وضعیت در آغاز کار هم موافق کرده بودید، باز هم منصفانه نبود. تنها دلیلی که افراد با این نوع طرز برخورد موافقت میکنند این است که گزینهی دیگری ندارند یا از روشهای دیگر آگاهی ندارند. این موضوع هم غالبا روی میدهد. برخی افراد عادت دارند که وقتی در فرد مقابل احساس ناامیدی و عدم آگاهی میکنند، از آنّها سو استفاده کنند.
اگر شما تاکنون از این نوع معامله ضربه خوردهاید (همانطور که اکثر ما تجربه کردهایم) احتمالا سعی میکنید از این وضعیت در آینده با اطمینان از برآورده شدن هدف خود، پرهیز کنید. هرچه رنج وارد شده به شما بیشتر باشد، تمایل شما به اجتناب از این وضعیت بیشتر است حتا اگر به معنای باخت فرد دیگری باشد. این امر ما را به واقعیت دومی میرساند که آن هم منصفانه نیست:
در این حالت، شما بیشتر از استحقاق خود دریافت میکنید. در بسیاری موارد، هر چه یک فرد پول، دانش، یا قدرت بیشتری نسبت به دیگران داشته باشد، سهم او نسبت به دیگران بیشتر است.
ممکن است شما با این حقیقت که فرد دیگری، با وجود استحقاق بیشتر نسبت به شما، سهم کمتری از شما بگیرد تا شما سهم بیشتری دریافت کنید، راحت باشید. من امیدوارم اینطور نباشید. اگر اینطور باشید، این کتاب برش کیک متعلق به شما نیست و شما نباید در شرکتی مشارکت کنید که بر اساس این کتاب کار میکند. فرصتهای بسیار زیادی هستند که شما میتوانید در آنها از دیگران سو استفاده کنید. میدانم که این حرفها سختگیرانه است، اما من سو استفاده از دیگران را درست نمیدانم.
من حامی عدالت هستم. معتقدم که هر فرد، شایسته آن چیزی است که استحقاق آنرا دارد. نه کمتر و نه بیشتر. من نمی خواهم با افرادی کار کنم که از من یا دیگران سو استفاده میکنند و خودم هم چنین کاری نمیکنم. من میخواهم به افرادی پاداش دهم که به من در رسیدن به اهدافم یاری میکنند.
با توجه به وضعیت کنونی بستر شرکتهای نوپا، دستیابی به عدالت مشکل است. ما در جهانی زندگی میکنیم که سواستفاده از دیگری حتا بدون آنکه متوجه آن باشیم خیلی رایج است!
همه افراد با عدالت و شفافیت راحت نیستند. اشکالی ندارد! اما لطفا سعی نکنید افراد را مجبور به استفاده از مدل متفاوتی کنید. عدالت بیش از اندازه مهم است. فقط از آنها دور شوید.
میدان مبارزه تمساح (شرایط نامنصفانه)
بدلیل اینکه تقسیم ثابت سهام با کوچکترین تغییر شرایط از حالت منصفانه بودن خارج می شود، تقریبا تمامی شرکتهای نوپا افرادی را دارند که کمتر از حق خود سهم گرفتهاند (من به آنها تمساحهای کوچک میگویم) و یا افرادی که بیشتر از حق خود سهم گرفتهاند (من آنها را تمساحها بزرگ مینامم). در نهایت افرادی که کمتر دریافت میکنند ناراحت شده و خواهان مذاکره مجدد میشوند. در این حالت همه تیم آماده یک مبارزه میشود. من این وضعیت را مذاکرات چالهی تمساح میخوانم.
در وضعیت تقسیم ثابت سهام، هر مذاکره یک مبارزه چالهی تمساح است زیرا دیر یا زود، چیزی تغییر میکند و از حالت منصفانه بودن خارج میشود.
وقتی به یک چاله پر از تمساح نزدیک میشویم، با دلهره، عاری از اعتماد و در جهت حفظ منافع فردی حرکت میکنیم. این وضعیت برای ایجاد یک شرکت برجسته مناسب نیست.
هر زمانی که چیزی تغییر میکند، موسسان به این شرایط مبارزه چاله تمساح و به مذاکره مجدد میپردازند. همیشه تغییر روی میدهد، بنابراین همیشه ممکن است در این شرایط سخت قرار بگیریم. این امر بارها و بارها روی میدهد و هر دفعه، این مبارزهها، روابط کاری را ضعیفتر میکند. این یک کابوس است.
در تلاش برای حفاظت از خود در مقابل این تمساحها که دندان و دم خود را به رخ میکشند، ما مفاهیمی مانند واگذاری، ترجیحات انحلال متعدد، و حق ضد تقلیل کاملا تضمین شده را ابداع کردهایم. تلاشهای ما برای حفاظت از خود در مقابل چالههای تمساح پرهزینه و زمان بر هستند و اغلب بسیاری از مسایلی را که سعی در حل آن داریم، تشدید میکند.
تمساحها را حذف کنید!
اگر میخواهید محیط کاری درست کنید که در آن اعتماد، عدالت، و همکاری حاکم باشد بطوریکه هر فرد دارای مشوقهایی سازگار با اهداف شرکت باشد، می بایست این تمساح ها را از معادله حذف کنید.
برش کیک راه حل این پدیده است! یک راه حل کلی. برش کیک فرمولی برای تقسیم پویای سهام است. دو جز اصلی برای برش کیک وجود دارد:
- چارچوب تخصیص که به ما میگوید هر فردی چگونه و چه قدر سهم خود را بدست می آورد و
- چارچوب ترمیم که به ما می گوید که زمانی که فردی شرکت را ترک کرد چه کاری باید انجام داد.
همانطور که پیشتر گفته شد، این مدل پویاست. به این معنی که در طول زمان برای حفظ عدالت و منصفانه بودن تغییر میکند. این بخش گاهی افراد را عصبی میکند اما اگر با من تا انتهای کتاب بمانید، متوجه می شوید که تمامی اینها منطقیست. تحقیقات نشان میدهد شرکتهایی که از مدلهای پویا استفاده میکنند، نسبت به آنهایی که از تقسیمبندی ثابت استفاده میکنند، وضعیت بهتری دارند (همانطور که توسط نوام واسرمن در پیشگفتار مطرح شده). برخی افراد تصور میکنند که تقسیمات ثابت برای شرکا مطمئنتر است. تنها نکته ای که می توان درباره آن مطمئن بود این است که در نهایت باز هم به وضعیت مبارزه چالهی تمساح برمیگردید.
محاسبه میزان شرطبندیها
مجددا به تشبیه بازی بلک جک با شرکت نوپا بیاندیشید. به منظور اجرای مدل برش کیک، مجبور به تعیین ارزش متعارف بازار هستید به نحوی که بتوانید میزان شرطبندی هر فرد را محاسبه کنید. این کار خیلی راحت تر از پیشبینی آینده است!
مثلا تصور کنید که شما یک برنامه نویس ماهر و باتجربه با کلی پروژههای موفق هستید. زمان شما ارزش بیشتری نسبت به یک فرد جوان که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده و هیچ تجربه واقعی کار ندارد، دارد. هر کدام از شما می توانید حقوقی را مطالبه کنید که با مهارتها و تجربه شما در بازار آزاد متعارف است.
حقوق متناسب با نرخ متعارف بازار برای شما ممکن است مشارکتهای متفاوتی از شما جهت بهرهوری شرکت را دربرداشته و با مهارتها، آموزشّها و تجربه شما منطبق باشد. با ثابت بودن سایر شرایط، اگر توانایی شما برای ارزشافزایی به شرکت بیشتر باشد، می توانید درخواست حقوق بالاتری داشته باشید. آنچه یک برنامه ریز با تجربه در چند ساعت ممکن است انجام دهد، برای یک جوان فارغ التحصیل ممکن است هفتهها یا ماهها زمان ببرد.
اگر شرکت نرخ کامل و متعارف بازار را به شما بدهد، در این حالت شما هیچ ریسکی را متقبل نشدهاید، و بنابراین مستحق هیچ سهمی نیستید. اگر شرکت کمتر از نرخ بازار به شما بپردازد، شما مستخص سهمی به نسبت مقداری که دریافت نکردهاید هستید. همین منوال را برای یک جوان فارغ التحصیل هم میتوان درنظر گرفت.
اصلاحات
دو نوع اصلی از مشارکت در یک شرکت نوپا وجود دارد: مشارکت نقدی و مشارکت غیر نقدی. مشارکت نقدی، منجر به مصرف پول فرد شده درحالیکه مشارکت غیرنقدی اینطور نیست. برای مثال، زمان یک مشارکت غیرنقدی است و یک خرید بدون بازپرداخت یک مشارکت نقدی است.
در اغلب موارد، پس انداز پول نسبت به کسب آن سختتر است. فردی که ۱۰۰۰۰۰ دلار در سال درآمد دارد، برای پس انداز این مقدار در یک سال با مشکل مواجه است. حتی اگر بتواند کل پول خود را پس انداز کند، مقدار پس از کسر مالیات را پس انداز میکند. بنابراین ۱۰۰۰۰۰ دلار حقوق سالیانه به معنای ۱۰۰۰۰۰ دلار در بانک نیست. کارفرما، مالیات استخدام و کارمند، مالیات درآمد را میپردازد. در نهایت، زمانی که افراد واقعا چیزی میخرند، آنها مالیات فروش یا مالیات VAT یا دیگر مالیاتها را می پردازند که منجر به کاهش بیشتر قدرت خرید پول آنها میشود. بنابراین، فردی که مبلغی را به شرکت کمک میکند، ریسک بیشتری را نسبت به فردی متحمل میشود که زمان یا دیگر مشارکتهای غیرنقدی را ارائه کرده است.
برش کیک این تفاوتها را از طریق ضرایب نقد و غیرنقد (به صورت نرمال سازی) اعمال کرده است. این ضرایب بطور مفصل در ادامهی این کتاب توضیح داده شده است. در اینجا فعلا این موضوع را تحت عنوان ارزش متعارف بازار اصلاح شده در نظر بگیرید.
هرچیزی یک ارزش متعارف بازار دارد
در ادامه این کتاب، من توضیحات مفصلی درباره نحوه محاسبه ارزش متعارف بازار برای تمامی انواع مشارکتهای ممکن به یک شرکت نوپا از جمله زمان، پول، ایده، روابط، عرضه تجهیزات و دیگر منابع مهم ارائه میکنم. هر محاسبه، هزینه فرصتها و نیازهای شرکت را لحاظ میکند.
تعیین ارزش متعارف بازار معمولا ساده است، اما گاهی به ظریفبینیهایی برای آن نیاز است. برای مثال، ارزش متعارف بازار یک کامیون حمل بستگی به این دارد که آن کامیون هم اکنون توسط شرکت خریداری شده است یا در حیاط شخصی یکی از هم بنیانگذاران چندین سال بلااستفاده بوده است. در حالت اول، ارزش متعارف بازار اساسا وجه نقد خرج شده توسط شرکت است. در مورد دوم، بیشتر با ارزش یک کالای دست دوم سروکار داریم.
فرمول برش کیک
اگر ما ارزش آینده را (که غیر قابل محاسبه است) با ارزش فعلی بازار اصلاح شده (که به سادگی قابل محاسبه است) جایگزین کنیم، جایگزین دقیقی برای فرمول محاسبه درصد سهم خود داریم. بنابراین:
که بصورت زیر محاسبه میشود:
در این کتاب و در سایت slicingpie.com، من از واژه برشها استفاده کردهام. یک برش، یک واحد فرضی برای نمایش ارزش متعارف بازار اصلاح شدهی یک مشارکت همراه با ریسک است. یک برش، نشانگر تقسیمات سهام و یا هر ارزش واقعی دیگر نیست و صرفا به محاسبه درصدهای درست کمک می کند. فرمول برش کیک بصورت زیر است:
برش کیک در عمل
اجازه دهید در اینجا مثالی از یک شرکت ساختگی ارائه کنیم که در آن افراد پول، زمان، ایدهها، روابط و دیگر منابع خود را به اشتراک میگذارند. به منظور سادگی، ما فرض می کنیم که هر مشارکتی به برشهایی (S) تبدیل شده است. دو شریک وجود دارد، نوروین و آنسون. در سه ماهه اول، هریک ۱۰۰ برش سرمایهگذاری میکنند (که می تواند آمیزهای از پول، زمان، ایده و غیره باشد).
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۵۰ درصد | ||
نوروین | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۵۰ درصد | ||
۲۰۰S |
منطقی است که هر کدام۵۰ درصد از این کسبوکار سهم داشته باشند. و به دلیل اینکه مشارکتهای آنها به برش تبدیل شده است، سهم آنسون، مانند سهم نوروین ارزشگذاری می شود. گرچه ارزش شرکت در این مرحله هنوز صفر است. دوره بعدی، آنسون ۱۰۰ برش دیگر سرمایهگذاری میکند و نوروین سرمایهگذاری نمیکند. شاید نوروین این ماه مشغول شغل روزانه خود بوده است. در اینجا اگر یک تقسیمبندی ثابت سهام ۵۰/۵۰ داشتیم اتفاق زیر میافتاد.
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۲۰۰S | ۵۰ درصد | |
نوروین | ۱۰۰S | ۰S | ۱۰۰S | ۵۰ درصد | |
۳۰۰S |
در مدل ثابت، آنسون هیچ انگیزه ای برای سرمایهگذاری بیشتر ندارد زیرا سهم او همان ۵۰/۵۰ است. این منصفانه نیست. آنسون و نوروین مجبور به افتادن در مبارزه چاله تمساح و مذاکره مجدد درباره سهم خود هستند. در یک مدل پویا، این سهم بر اساس مشارکت دیگر اصلاح می شود:
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۲۰۰S | ۶۷ درصد | |
نوروین | ۱۰۰S | ۰S | ۱۰۰S | ۳۳ درصد | |
۳۰۰S |
این برای هر دو طرف منصفانه است و آنها از اینکه هر کسی به چیزی که باید، می رسد، خوشحال هستند. ممکن است فرد استدلال کند که مشارکت اول پرریسکتر است، اما اندازهگیری ریسک در یک شرکت نوپا مانند اندازهگیری ارزش آینده ناممکن است.
اگر اصلیترین مشتری شرکت در دوره دوم تصمیم به فسخ قرارداد خود بگیرد چه اتفاقی می افتد؟ این امر احتمالا به این معنی است که مشارکت دوره بعد پرریسکتر از مشارکت های اولی است. با در نظر داشتن این موضوع، آنسون، برعکس نوروین، هشیارتر عمل می کند:
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۰S | ۲۰۰S | ۴۰ درصد |
نوروین | ۱۰۰S | ۰S | ۲۰۰S | ۳۰۰S | ۶۰ درصد |
۵۰۰S |
در یک مدل پویا، هر شرکت کننده سهم درستی دارد. ارزش نهایی شرکت باز هم نامعلوم است. تمامی آنچه میدانیم مقداری است که هر فرد نسبت به فرد دیگر مشارکت (همکاری) کرده است. آنسون سهم کمتری دارد، اما او با این قضیه مشکلی ندارد زیرا بدون مشارکت نوروین، شرکت ممکن بود شکست بخورد.
دوره بعد هیچ کدام مشارکتینمی کنند چرا که شرکت به مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰ دلار بفروش می رسد.
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۰S | ۲۰۰S | ۴۰ درصد |
نوروین | ۱۰۰S | 0S | ۲۰۰S | ۳۰۰S | ۶۰ درصد |
۵۰۰S |
آنسون ۴۰۰۰۰۰ دلار و نوروین ۶۰۰۰۰۰ دلار بدست میآورد که دقیقا همان مقداری است که هر یک باید میگرفتند. هیچ کدام از آنها نتوانستند پیشبینی کنند که شرکت ممکن بود در ظرف یکسال به مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰ دلار بفروش برسد اما آنها هر کدام هرآنچه که برای پیشرفت شرکت لازم بود، سرمایهگذاری کردند. مدل همیشه در توازن قرار داشت.
در اغلب موارد مردم سعی دارند که از قبل درباره میزان پول، زمان، منابع و سایر چیزهایی که نیاز دارند، مذاکره کنند. در مرحله بعد آنها سعی میکنند که درآمدهای آینده حاصل را تعیین کنند. سپس یک سهم ثابت را مشخص میکنند. یک کابوس است. بدون ویژگی پویایی، آنها به دام میدان مبارزه تمساح میافتند و مجبور به مذاکره مجدد در شرایط سخت هستند. هیچکس نمیخواهد در یک چاله پر از تمساح قرار گیرد.
در مدل برش کیک، هر منبعی از وجه نقد، زمان و دیگر منابع سرمایهگذاری شود، میتوان مطمئن بود که در هر زمان مشخص، هر فرد دقیقا آنچه را که نسبت به دیگران سزاوار هست دریافت میکند.
خروج از تیم
یکی از رویدادهای مخرب در مراحل اولیه کار یک کسب و کار نوپا، جدایی اعضای تیم است. این زمانها که اکثرا احساسی هستند منجر به از دست رفتن استعدادهای مهمی برای شرکت میشود که ممکن است جایگزینی برای آنها نباشد. در همین زمانهاست که تقسیمات سهام تبدیل به مساله شده و تمساحها، دندانهای خود را به رخ میکشند.
مدل برش کیک برای برخورد درست و یکپارچه با این شرایط ایجاد شده که شرایط منصفانهای برای هر دوی کارمند و شرکت ایجاد میکند.
چهار شرایط مختلف میتواند ایجاد شود که ممکن است فرد یک شرکت را ترک کند:
- اخراج با دلیل
- اخراج بدون دلیل
- استعفا به دلیل خوب
- استعفا بدون دلیل خوب
در برخی موارد، مانند اخراج با دلیل، شرکت به مشکل خورده و میبایست برای جایگزینی کارمندان و جبران زمان از دست رفته تقلا کند. در چنین مواردی، کارمند هزینهی این خروج را میهد که همین منجر به مانعی برای خروج میشود. در موارد دیگر، مانند استعفا به دلیل خوب، کارمند خوب عمل میکند اما شرکت تصمیماتی میگیرد که بر استخدام کارمند تاثیر نامطلوب میگذارد. در این موارد، شرکت هزینه خروج را متحمل میشود، که همین مانعی برای تیم مدیریت در اخذ تصمیماتی است که اثر منفی روی کارمندان دارد. توضیح مفصل دربارهی این شرایط بعدا در ادامه این کتاب مطرح می شود.
زمانی که فردی شرکت را ترک میکند، مدل به آسانی خود را با تغییر وفق میدهد تا شما، شریک و دیگران، همواره میزان عادلانهای از سهام را داشته باشید.
در مثال بالا می توان گفت که بجای فروش در دوره چهارم، نوروین تصمیم به خروج از شرکت میگیرد، چون شغلی با درآمد بهتر و در جای دیگری پیدا کرده است. این استعفا بدون داشتن دلیل خوب است. ممکن است دلیل آن برای نوروین خوب باشد، اما برای شرکت دلیل خوبی نیست. در مدل برش کیک، نوروین ضرر هزینه را متحمل میشود و سهامی که با هر مشارکت نامحسوسی مانند مشارکت زمانی بدست آورده را از دست میدهد. (با مشارکت محسوس مانند پول و تجهیزات کمی متفاوت عمل میشود تا احتمال کلاه برداری کاهش یابد).
با هدف اختصار، ما فرض می کنیم که مشارکت نوروین فقط به شکل زمانی بوده است. وقتی او شرکت را ترک می کند، سهم خود را از دست می دهد. این برای نوروین مطلوب نیست اما ترک او به معنای چالش شرکت برای جایگزینی اوست و منجر به مشکل زیادی برای شرکت میشود. اگر او بخواهد سهم خود را حفظ کند، باید تا انتهای پروژه با شرکت بماند. بعد از ترک او، آنسون مالک ۱۰۰ درصد شرکت می شود و هیچ شریکی ندارد.
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۰S | ۲۰۰S | ۱۰۰ درصد |
نوروین | |||||
۲۰۰S |
خوشبختانه، آنسون میتواند مریلی را پیدا کند که می تواند برخی مهارتهای نوروین را جایگزین کند. مدل برش کیک به آسانی تلاشهای او را درنظر میگیرد. مشارکت های او به برشهایی از کیک تبدیل شده و پروژه به جلو می رود.
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۰S | ۲۰۰S | ۶۷ درصد |
نوروین | |||||
مریلی | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۳۳ درصد | ||
۱۰۰S |
ممکن است مدت زمان بیشتری طول بکشد تا ۱۰۰۰۰۰۰ دلار فروش محقق شود، اما هنوز هم برای آنها شانسی وجود دارد. ممکن است شما نادیده گرفتن زمان نوروین را عجیب بدانید، اما این کار کاملا منطقی است. محاسبات (برشها) نمود ارزش واقعی نیستند، آنها صرفا راههایی برای تعیین سهم درست و همسویی انگیزهها هستند. ارزش واقعی شرکت هنوز هم عملا صفر است.
تصور کنیم که آنسون تصمیم میگیرد که شرکت را به بزرگترین مشتری خود که ۵۰۰ مایل از شرکت دورتر است، نزدیکتر کند. مریلی نمی خواهد که از خانواده خود دور شود و بنابراین تصمیم به استعفا میگیرد. این استعفا به دلیل خوب است. تصمیم آنسون برای انتقال شرکت، مریلی را در شرایط بدی قرار داده که او تقصیری در آن ندارد. در این حالت شرکت باید هزینه جدایی او را متحمل شود. مریلی مجاز است که سهم خود را در شرکت حفظ کند.
وقتی آنسون به مکان جدید می رسد، آنه را برای انجام کار مریلی استخدام می کند.
سه ماههی اول | سه ماههی دوم | سه ماههی سوم | سه ماههی چهارم | جمع | سهم | |
---|---|---|---|---|---|---|
آنسون | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۰S | ۲۰۰S | ۶۰ درصد | |
نوروین | ||||||
مریلی | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۲۰ درصد | |||
آنه | ۱۰۰S | ۱۰۰S | ۲۰ درصد | |||
۵۰۰ |
مجددا مدل به طور پویا اصلاح میشود تا همه چیز منصفانه باقی بماند. در تناسب با یکدیگر، هر کسی به آنچه سزاوار آن است رسیده است. مریلی هنوز هم بخشی از شرکت را در اختیار دارد چرا که کنار زدن او منصفانه نبود. آنه درک میکند که آنسون با مریلی منصفانه برخورد کرده و بنابراین به کار با او اعتماد دارد چرا که میداند با او منصفانه برخورد خواهد شد. همه خوشحالند، حتا نوروین هم در شغل جدید خود بدلیل انتخاب فردیاش برای ترک شرکت، خوشحال است و او مستحق سهمی از شرکت نیست چرا که زمانی که شرکت به او نیاز داشت، آنرا ترک کرده بود.
نتیجه گیری
نکته این فصل برانگیختن کنجکاوی شما دربارهی برش کیک و اصول تقسیم بندی پویای سهام با آموختن مبنای کار و چرایی اهمیت آن بود. من امید دارم که شما ارزش این مدل و نحوه همسویی کامل آن با انگیزهی افراد را بدانید. بجای مبارزه با تمساحها، میتوانید توجهتان را برای ایجاد شرکتی معطوف کنید که در آن با همه منصفانه رفتار میشود.
بقیه این کتاب بطور کامل به بررسی نحوه کارکرد این مدل میپردازد. من قصد دارم که موضوعات مطرح شده قبلی را دوباره تکرار کرده و اینبار با عمق بیشتری به عادلانهترین مدل تقسیم سهام و نحوه پیادهسازی آن در هر شرکت نوپای خودگردان در دنیا بپردازم.